رفقا سلام...
و این سلام چقدر برایم تازه است! همه چیز از یک آبسه لثه شروع شد و کم بود تا کما و احیانا مرگ پیش برود.
3 بیمارستان و 7 الی 8 کلینیک و مطب تخصصی و فوق تخصصی نیز حاضر نبودند فک و لثه ام را جراحی کرده و می گفتند میزان و شکل آبسه عفونتی به گونه ای است که احتمال ورود عفونت به سیستم جریان خون و کما حتی مرگ هست.
خلاصه رفتیم بیمارستان تخصصی دندانپزشکی ارتش و بعد از 4 ساعت جلسه و اختلاف نظر یکی از جراحان با اصرار عمل کرد و پس از یک عملیات پر فراز و نشیب که حاصلش چندباری بی حالی من شد عمل تمام شد و سپس تب و لرز شروع شد و بعد از آن خون بالا آوردن های پیاپی...
تا روز چهارشنبه اوضاع بدین منوال گذشت...
روز چهارشنبه حالم رو به وخامت گذاشت و دیگر حتی توان صحبت کردن نداشتم و زیر دو پتو مثل بید می لرزیدم و تب امانم را بریده بود در خواب و بیداری روایت های مختلفی از مرگ خودم را می دیدم تا جمعه ظهر همینگونه بودم و امیدی نداشتم تا اینکه جمعه عصر دستان شفا بخش مادرم به فریاد رسید و بلاخره سلامت تا حدودی حاصل شد.
به قول حسین پناهی به بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد...
و این سلام چقدر برایم تازه است! همه چیز از یک آبسه لثه شروع شد و کم بود تا کما و احیانا مرگ پیش برود.
3 بیمارستان و 7 الی 8 کلینیک و مطب تخصصی و فوق تخصصی نیز حاضر نبودند فک و لثه ام را جراحی کرده و می گفتند میزان و شکل آبسه عفونتی به گونه ای است که احتمال ورود عفونت به سیستم جریان خون و کما حتی مرگ هست.
خلاصه رفتیم بیمارستان تخصصی دندانپزشکی ارتش و بعد از 4 ساعت جلسه و اختلاف نظر یکی از جراحان با اصرار عمل کرد و پس از یک عملیات پر فراز و نشیب که حاصلش چندباری بی حالی من شد عمل تمام شد و سپس تب و لرز شروع شد و بعد از آن خون بالا آوردن های پیاپی...
تا روز چهارشنبه اوضاع بدین منوال گذشت...
روز چهارشنبه حالم رو به وخامت گذاشت و دیگر حتی توان صحبت کردن نداشتم و زیر دو پتو مثل بید می لرزیدم و تب امانم را بریده بود در خواب و بیداری روایت های مختلفی از مرگ خودم را می دیدم تا جمعه ظهر همینگونه بودم و امیدی نداشتم تا اینکه جمعه عصر دستان شفا بخش مادرم به فریاد رسید و بلاخره سلامت تا حدودی حاصل شد.
به قول حسین پناهی به بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد...
روز دوشنبه که جراحی داشتم متاسفانه نتوانستم در مراسم اختتامیه جشنواره خوشه شرکت کنم و میزبان بدی بودم و افتخار همراهی میهمانان عزیزم را نداشتم.از همه شاعران خوبی که در این روز با شعر خوانی و حضور خودشان باعث رقم زدن لحظاتی پربار شدند تشکر می کنم و مجدد به خانم لیلا حکمت نیا تبریک گفته و آرزوی موفقیت برایشان دارم.
خلاصه این بار هم از دست مهربان مرگ گریختیم چرا که برای چون منی مرگ بر اثر یک دندان سه سانتی فاجعه بزرگی ست تا قرن ها ننگ اش را نمی توانم تاب بیاورم...
No comments:
Post a Comment